معیار ظاهر و باطن
در دنیایی که ما زندگی میکنیم برخلاف قیامت که «یومالبروز» و «یومالظهور» است و همه ظواهر و بواطن یکی میشود، هر چیزی ظاهری و باطنی دارد. انسان هم که جزئی از این دنیاست، از این قاعده مستثنا نبوده و دارای ظاهر و باطنی
نویسنده: آیة الله العظمی مکارم شیرازی
یا اَباذَر، اِنَّ اللهَ تَبارَکَ وَ تَعالی لایَنظُرُ إلی صُوَرِکُم وَ لا إلی أموالِکُم وَ أقوالِکُم وَ لَکِن یَنظُرُ إلی قُلُوبِکُم وَ أعمَالِکُم.
یا أباذر، التَّقوَی هُنا التَّقوَی هُنَا وَ اَشارَ إِلی صَدرِهِ.
ای ابوذر، به درستی که خداوند تبارک و تعالی نگاه نمیکند به صورت و اموال و سخنان شما، بلکه به دلها و اعمال شما نظر میکند.
ای ابوذر، تقوا اینجاست تقوا اینجاست و به سینهی مبارکشان اشاره کردند.
بحارالانوار، ج 77، ص 88
در دنیایی که ما زندگی میکنیم برخلاف قیامت که «یومالبروز» و «یومالظهور» است و همه ظواهر و بواطن یکی میشود، هر چیزی ظاهری و باطنی دارد. انسان هم که جزئی از این دنیاست، از این قاعده مستثنا نبوده و دارای ظاهر و باطنی است و از این بالاتر، قرآن هم ظاهر و باطن دارد. حال این سؤال مطرح میشود که معیار چیست آیا عمل به ظاهر است یا باطن؟
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در این بخش از سخنان گهربارش خطاب به ابوذر غفاری دربارهی انسان تأکید فرموده که خداوند نگاه به ظاهر شما و صورت و گفتههای شما نمیکند، بلکه به دو چیز نظر میکند: قلب و اعمال شما.
این جمله نشان دهندهی دیدگاه اسلام و در واقع نوعی قانون اساسی برای مسلمانان است. گفتهی حضرت مسألهای ریشهای است و با جهان بینی ارتباط دارد و در تمام مسائل اسلامی از انسان شناسی، جامعه شناسی، روان شناسی کاربرد دارد.
خداوند در انسانها با ظواهر نگاه نمیکند، بلکه به باطن و قلبها و اعمالی که آنها هم نشانی از درون قلب است مینگرد، زیرا چیزی که در قلب پابرجا شود اثرش در اعمال ظاهر میشود. پس خداوند به اعمالی که گواه صادق قلب است نظر میکند، نه به صورتهایی که هزاران دگرگونی در آن ممکن است رخ دهد و نه به حرفهایی که دگرگونیهای فراوانی در آن امکانپذیر است، زیرا اگر ما هم بخواهیم با معیار ظاهر حساب کنیم نه میتوانیم خودمان را بشناسیم و نه دیگران را.
در این دنیا ادّعا زیاد است و اگر کارها با ادّعا درست میشد، الان درست شده بود. گاه انسان به سخن دیگران گوش میدهد متوجّه میشود که چه ادّعاهای بزرگی دارند، با اینکه اگر به ظاهر آنها نگاه کند میبیند چه بسیارند چهرههایی که زیر پوشش مؤمن، متّقی و ... خودشان را پنهان کردهاند، در حالی که هر کدام از آنها فقط صورت و ادّعاست و حرفهای توخالی و بی فایدهای بیش نیست.
جملهی بعدی هم مکمّل همین است که حضرت فرمود: مرکز تقوا زبان یا در قیافههایی که به ظاهر اشک در آن جاری میشود نیست، بلکه مرکز تقوا قلب است و از آنجا جوانه میزند و به تمام اعضا و جوارح و زندگی انسان رسوخ میکند و آنگاه همه چیز انسان به رنگ تقوا درمیآید.
برای تجوید و قرائت قرآن بسا کلاسها برگزار شده و بسا کتابهایی که نوشتهاند. اگرچه همهی اینها خوب است، مهم این است که بدانیم الفاظ مقدّمهی موضوعاند و هدف نهایی لفظ نیست. الفاظ قرآن به سبب محتوا و جنبههای عملیاش این همه احترام دارد. آیا آن قدر که به تجوید و قرائت قرآن میپردازیم به محتوای آن اهمّیّت میدهیم؟ چون وقتی تجوید و قرائت با عمل به قرآن و فهم و درک آن همراه نباشد چه دردی را دوا میکند؟ وقتی علّامهی طباطبائی (رحمه الله) تفسیر را شروع کرد، بسیاری آن را دلیل بر بی سوادی ایشان دانسته و گفته بودند چون بحث خارج نمیگوید معلوم میشود که بهرهای از علمیّت نبرده است.
علّامه مردی بود که بسیار کم حرف میزد، ولی گاهی هم سوز درونش باعث میشد حرفهایی را مطرح کند. آیا سزاوار است که با اساس اسلام اینگونه رفتار شود. به هر حال، در اسلام معیار قلب و اعمال است که خداوند هم به این دو نظر دارد.
در حدیث آمده است که خداوند به اعمال شما نظر میکند و همهی اعمال ما هم در دفتری به نام نامهی اعمال ثبت و ضبط میشود.
در آیات قرآن و روایات از نامهی اعمال انسانها بسیار سخن به میان آمده که از مجموع آنها به دست میآید اعمال آدمی با تمام جزئیّات در نامهای ثبت میشود و روز رستاخیز اگر انسان نیکوکار باشد، نامهی اعمالش را به دست راستش میدهند و اگر بدکردار باشد نامهی اعمالش را به دست چپش میدهند.
در سورهی حاقّه آیهی 19 میفرماید: «(فَأمَّا مَن أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَیَقُولُ هَاؤُمُ اقرَءُوا کِتَابِیَه)؛ پس کسی که نامهی اعمالش را به دست راستش دهند (از شدّت شادی) فریاد میزند که نامهی اعمال مرا بگیرید و بخوانید».
و در آیهی 25 میفرماید: «(وَ أمَّا مَن أُوتِیَ کِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَیَقُولُ یَا لَیتَنِی لَم أُوتَ کِتَابِیَه)؛ امّا کسی که نامهی اعمالش را به دست چپش بدهند میگوید: ای کاش هرگز نامهی اعمالم را به من نمیدادند».
در سورهی کهف آیه 49 میفرماید: «و کتاب (نامهی اعمال) در آنجا گذارده میشود، پس گناهکاران را میبینی که از آنچه در آن است ترسان و هراسانند. و میگویند: ای وای بر ما! این چه کتابی است که هیچ عمل کوچک و بزرگی را فرونگذاشته مگر اینکه آن را به شماره آورده است؟ (و این در حالی است که) همهی اعمال خود را حاضر میبینند؛ و پروردگارت به هیچ کس ستم نمیکند».
در حدیثی در ذیل آیهی 14 سورهی إسراء از امام صادق (علیه السلام) میخوانیم که فرمود: «در آن روز انسان آنچه را انجام داده و در نامهی عمل او ثبت است، همه را به خاطر میآورَد گویی همان ساعت آن را انجام داده است». (1)
اکنون این سؤال مطرح است که این نامه چیست و چگونه است؟
در جواب میگوییم: بی شک از جنس کتاب و دفتر و نامههای معمولی نیست. لذا برخی مفسّران گفتهاند: نامهی عمل چیزی جز «روح انسان» نیست که آثار همهی اعمال در آن ثبت است، زیرا ما هر عملی انجام میدهیم اثری در روح و جان ما میگذارد.
یا اینکه این نامهی عمل اعضای پیکر ما حتّی پوست تن ما و از آن بالاتر، زمین و هوا و فضایی است که در آن اعمال خود را انجام میدهیم، چرا که اعمال ما گذشته از اینکه در جسم و همهی ذرّات پیکر ما نقش میبندند، در هوا و زمین منعکس میشوند.
گرچه این آثار برای ما در این دنیا محسوس و درک کردنی نیست، بی تردید وجود دارد و روزی که در آن روز دید تازهای پیدا میکنیم همهی اینها را میبینیم و درک خواهیم کرد.
تعبیر به «خواندن» هرگز نباید ما را از آنچه در تفسیر بالا ذکر شد منحرف کند، زیرا خواندن در اینجا مفهوم وسیعی دارد که هرگونه مشاهده را در معنای وسیعش جای میدهد. مثلاً در تعبیرات روزمرّه گاه میگوییم در چشمان او خواندم که چه تصمیمی دارد. یا فلان عمل را که از فلانی سرزد بقیّهاش را خواندم.
از این رو خطوط این نامهی عمل قابل انکار نیست، زیرا آثار واقعی و تکوینی خود عمل است. درست مانند صدای ضبط شده انسان یا عکسی که از او گرفتهاند و یا اثر انگشت او.
مکارم شیرازی، ناصر، (1390) انوار هدایت (مجموعه مباحث اخلاقی)؛ قم: انتشارات امام علی بن ابی طالب (ع)، چاپ اول.
یا أباذر، التَّقوَی هُنا التَّقوَی هُنَا وَ اَشارَ إِلی صَدرِهِ.
ای ابوذر، به درستی که خداوند تبارک و تعالی نگاه نمیکند به صورت و اموال و سخنان شما، بلکه به دلها و اعمال شما نظر میکند.
ای ابوذر، تقوا اینجاست تقوا اینجاست و به سینهی مبارکشان اشاره کردند.
بحارالانوار، ج 77، ص 88
در دنیایی که ما زندگی میکنیم برخلاف قیامت که «یومالبروز» و «یومالظهور» است و همه ظواهر و بواطن یکی میشود، هر چیزی ظاهری و باطنی دارد. انسان هم که جزئی از این دنیاست، از این قاعده مستثنا نبوده و دارای ظاهر و باطنی است و از این بالاتر، قرآن هم ظاهر و باطن دارد. حال این سؤال مطرح میشود که معیار چیست آیا عمل به ظاهر است یا باطن؟
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در این بخش از سخنان گهربارش خطاب به ابوذر غفاری دربارهی انسان تأکید فرموده که خداوند نگاه به ظاهر شما و صورت و گفتههای شما نمیکند، بلکه به دو چیز نظر میکند: قلب و اعمال شما.
این جمله نشان دهندهی دیدگاه اسلام و در واقع نوعی قانون اساسی برای مسلمانان است. گفتهی حضرت مسألهای ریشهای است و با جهان بینی ارتباط دارد و در تمام مسائل اسلامی از انسان شناسی، جامعه شناسی، روان شناسی کاربرد دارد.
خداوند در انسانها با ظواهر نگاه نمیکند، بلکه به باطن و قلبها و اعمالی که آنها هم نشانی از درون قلب است مینگرد، زیرا چیزی که در قلب پابرجا شود اثرش در اعمال ظاهر میشود. پس خداوند به اعمالی که گواه صادق قلب است نظر میکند، نه به صورتهایی که هزاران دگرگونی در آن ممکن است رخ دهد و نه به حرفهایی که دگرگونیهای فراوانی در آن امکانپذیر است، زیرا اگر ما هم بخواهیم با معیار ظاهر حساب کنیم نه میتوانیم خودمان را بشناسیم و نه دیگران را.
در این دنیا ادّعا زیاد است و اگر کارها با ادّعا درست میشد، الان درست شده بود. گاه انسان به سخن دیگران گوش میدهد متوجّه میشود که چه ادّعاهای بزرگی دارند، با اینکه اگر به ظاهر آنها نگاه کند میبیند چه بسیارند چهرههایی که زیر پوشش مؤمن، متّقی و ... خودشان را پنهان کردهاند، در حالی که هر کدام از آنها فقط صورت و ادّعاست و حرفهای توخالی و بی فایدهای بیش نیست.
جملهی بعدی هم مکمّل همین است که حضرت فرمود: مرکز تقوا زبان یا در قیافههایی که به ظاهر اشک در آن جاری میشود نیست، بلکه مرکز تقوا قلب است و از آنجا جوانه میزند و به تمام اعضا و جوارح و زندگی انسان رسوخ میکند و آنگاه همه چیز انسان به رنگ تقوا درمیآید.
برای تجوید و قرائت قرآن بسا کلاسها برگزار شده و بسا کتابهایی که نوشتهاند. اگرچه همهی اینها خوب است، مهم این است که بدانیم الفاظ مقدّمهی موضوعاند و هدف نهایی لفظ نیست. الفاظ قرآن به سبب محتوا و جنبههای عملیاش این همه احترام دارد. آیا آن قدر که به تجوید و قرائت قرآن میپردازیم به محتوای آن اهمّیّت میدهیم؟ چون وقتی تجوید و قرائت با عمل به قرآن و فهم و درک آن همراه نباشد چه دردی را دوا میکند؟ وقتی علّامهی طباطبائی (رحمه الله) تفسیر را شروع کرد، بسیاری آن را دلیل بر بی سوادی ایشان دانسته و گفته بودند چون بحث خارج نمیگوید معلوم میشود که بهرهای از علمیّت نبرده است.
علّامه مردی بود که بسیار کم حرف میزد، ولی گاهی هم سوز درونش باعث میشد حرفهایی را مطرح کند. آیا سزاوار است که با اساس اسلام اینگونه رفتار شود. به هر حال، در اسلام معیار قلب و اعمال است که خداوند هم به این دو نظر دارد.
در حدیث آمده است که خداوند به اعمال شما نظر میکند و همهی اعمال ما هم در دفتری به نام نامهی اعمال ثبت و ضبط میشود.
در آیات قرآن و روایات از نامهی اعمال انسانها بسیار سخن به میان آمده که از مجموع آنها به دست میآید اعمال آدمی با تمام جزئیّات در نامهای ثبت میشود و روز رستاخیز اگر انسان نیکوکار باشد، نامهی اعمالش را به دست راستش میدهند و اگر بدکردار باشد نامهی اعمالش را به دست چپش میدهند.
در سورهی حاقّه آیهی 19 میفرماید: «(فَأمَّا مَن أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَیَقُولُ هَاؤُمُ اقرَءُوا کِتَابِیَه)؛ پس کسی که نامهی اعمالش را به دست راستش دهند (از شدّت شادی) فریاد میزند که نامهی اعمال مرا بگیرید و بخوانید».
و در آیهی 25 میفرماید: «(وَ أمَّا مَن أُوتِیَ کِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَیَقُولُ یَا لَیتَنِی لَم أُوتَ کِتَابِیَه)؛ امّا کسی که نامهی اعمالش را به دست چپش بدهند میگوید: ای کاش هرگز نامهی اعمالم را به من نمیدادند».
در سورهی کهف آیه 49 میفرماید: «و کتاب (نامهی اعمال) در آنجا گذارده میشود، پس گناهکاران را میبینی که از آنچه در آن است ترسان و هراسانند. و میگویند: ای وای بر ما! این چه کتابی است که هیچ عمل کوچک و بزرگی را فرونگذاشته مگر اینکه آن را به شماره آورده است؟ (و این در حالی است که) همهی اعمال خود را حاضر میبینند؛ و پروردگارت به هیچ کس ستم نمیکند».
در حدیثی در ذیل آیهی 14 سورهی إسراء از امام صادق (علیه السلام) میخوانیم که فرمود: «در آن روز انسان آنچه را انجام داده و در نامهی عمل او ثبت است، همه را به خاطر میآورَد گویی همان ساعت آن را انجام داده است». (1)
اکنون این سؤال مطرح است که این نامه چیست و چگونه است؟
در جواب میگوییم: بی شک از جنس کتاب و دفتر و نامههای معمولی نیست. لذا برخی مفسّران گفتهاند: نامهی عمل چیزی جز «روح انسان» نیست که آثار همهی اعمال در آن ثبت است، زیرا ما هر عملی انجام میدهیم اثری در روح و جان ما میگذارد.
یا اینکه این نامهی عمل اعضای پیکر ما حتّی پوست تن ما و از آن بالاتر، زمین و هوا و فضایی است که در آن اعمال خود را انجام میدهیم، چرا که اعمال ما گذشته از اینکه در جسم و همهی ذرّات پیکر ما نقش میبندند، در هوا و زمین منعکس میشوند.
گرچه این آثار برای ما در این دنیا محسوس و درک کردنی نیست، بی تردید وجود دارد و روزی که در آن روز دید تازهای پیدا میکنیم همهی اینها را میبینیم و درک خواهیم کرد.
تعبیر به «خواندن» هرگز نباید ما را از آنچه در تفسیر بالا ذکر شد منحرف کند، زیرا خواندن در اینجا مفهوم وسیعی دارد که هرگونه مشاهده را در معنای وسیعش جای میدهد. مثلاً در تعبیرات روزمرّه گاه میگوییم در چشمان او خواندم که چه تصمیمی دارد. یا فلان عمل را که از فلانی سرزد بقیّهاش را خواندم.
از این رو خطوط این نامهی عمل قابل انکار نیست، زیرا آثار واقعی و تکوینی خود عمل است. درست مانند صدای ضبط شده انسان یا عکسی که از او گرفتهاند و یا اثر انگشت او.
پینوشتها:
1. تفسیر عیاشی، ج 2، ص 328، ح 35.
منبع مقاله :مکارم شیرازی، ناصر، (1390) انوار هدایت (مجموعه مباحث اخلاقی)؛ قم: انتشارات امام علی بن ابی طالب (ع)، چاپ اول.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}